گفتوگو با بنفشه طاهریان، نویسنده، گوینده، و بازیگر ساکن تورنتو، بهبهانهٔ اجرای نمایش «از هوسنامه تا وفانامه» که در ماه نوامبر در ونکوور بهروی صحنه خواهد رفت
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور
عکسها از: نسترن پورطاهريان
باخبر شدیم بنفشه طاهریان، نویسنده، گوینده، و بازیگر ساکن تورنتو، نمایش «از هوسنامه تا وفانامه» را که سال گذشته در چند شهر آمریکای شمالی به روی صحنه برده است، در سوم نوامبر ۲۰۲۴ این نمایش را در سالن مکیوئنِ کیمیک سنتر در وست ونکوور برای نخستینبار به روی صحنه خواهند برد. بههمین مناسبت گفتوگویی با ایشان داشتیم تا دربارهٔ این نمایش بیشتر بدانیم.
* * * * *
سلام خانم طاهریان عزیز، با سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، خوشحال خواهیم شد در ابتدای این گفتوگو کمی دربارهٔ پیشینهٔ هنریتان، در ایران و کانادا، برایمان بگویید.
من در سال ۲۰۱۱ با پیشینهٔ گویندگی و مدیریت دوبلاژ و وبلاگنویسی بهعنوان یک سرگرمی، به کانادا مهاجرت کردم. در سال ۲۰۱۲ در جشنوارهٔ تیرگان تورنتو بخش مجریان جشنواره را راهاندازی کردم و از سال ۲۰۱۳ بهطورجدی به سراغ بازیگری رفتم و در کنار بازیگری، مینیمالهایی از زندگی روزمره را که مینوشتم در قالب فایلهای صوتی یا اجرای روی صحنه منتشر میکردم. در سال ۲۰۱۶ فیلم کوتاه هفتدقیقهای به نویسندگی و بازیگری خودم تهیه کردم بهنام «سیمرغ» که در رسانههای اجتماعی با استقبال بسیار خوبی روبهرو شد. سال ۲۰۱۸ بهزبان انگلیسی روی صحنهٔ تئاتر رفتم و بازی من مورد توجه یکی از سختگیرترین منتقدان کانادایی بهنام گلِن سامی (Glenn Sumi) قرار گرفت و در سال ۲۰۲۰ و با شروع قرنطینهٔ کرونا، پادکست «چای با بنفشه» را منتشر کردم. در حال حاضر بهعنوان نویسنده، بازیگر و گوینده به دو زبان فارسی و انگلیسی در زمینههای مختلف فعالیت میکنم.
چه شد تصمیم گرفتید پادکست «چای با بنفشه» را آغاز کنید؟
من باور دارم ملتی که قصههای خودش را بلد نیست، یک روز به خودش میآید و میبیند لابهلای قصههای ملتهای دیگر گم شده است. من بهعنوان یک هنرمند ایرانی مهاجر میخواستم کاری ولو کوچک برای شناساندن فرهنگ و هنر ایران به ایرانیان و غیرایرانیان انجام بدهم. سال ٢۰١٧ بهطور اتفاقی با نظامی گنجوی و آثارش آشنا شدم. نظامی نویسندهای آوانگارد و جلوتر از زمان خودش است که بهروزبودنِ داستانهای پرکششی که نوشته، آدم را متحیر میکند. داستانها انگارنهانگار هزار سال پیش نوشته شدهاند بلکه گویی همین دیروز اتفاق افتاده و نوشته شده باشند و خواندنشان به آدم درس زندگی میدهد.
نظامی خداوندگار داستانپردازی عاشقانهٔ ایرانی است که نهتنها برای عشق احترام و ارزش زیادی قائل است، بلکه زنان دانا و توانا در داستانهایش نقشی پررنگ و جایگاهی بالا و منصفانه دارند. من آنچنان تحتتأثیر این داستانها قرار گرفتم که با شروع قرنطینهٔ کرونا از فرصت خانهنشینی استفاده و پادکست «چای با بنفشه» را منتشر کردم. برای من خیلی مهم بود که داستانها را آنطور که خودم دوست داشتم بشنوم، یعنی ساده و آسان و قابلدرک، تعریف کنم. در نتیجه در پادکست در کنار خوانش اشعار، داستانها را بهزبان ساده و امروزی با توضیحات جانبی و همراه با شوخیهایی که برای شنوندهٔ امروز قابلدرک و جذاب باشد، تعریف میکنم. در فصل اول پادکست، داستان خسرو و شیرین را تعریف کردم و در حال حاضر در فصل دوم هفتپیکر را دارم تعریف میکنم که روبهپایان است.
چرا بهعنوان اولین داستان دنبالهدار برای اجرا در این پادکست، داستان «خسرو و شیرین» را انتخاب کردید؟
به دو دلیل. اول بهخاطر شیرینِ نظامی. من فکر میکنم اگر ما ایرانیان قرار باشد از بین شخصیتهای داستانهایمان یک زن را بهعنوان الگو به نوجوانان معرفی کنیم، قطعاً این شخصیت شیرین است. نظامی بهطرزی حیرتانگیز شیرین را زنی باورپذیر، سرشار از زیبایی بیرونی و درونی و توانمند رقم زده است. خودِ نظامی در انتهای این منظومه میگوید داستان خسرو و شیرین را بهعشق همسرش آفاق نوشته که برایش مثل شیرین بوده و خیلی زود از دستش داده. شیرین تیرانداز و طناز است؛ خوشسخنی است که کسی حریف کلامش نمیشود؛ شکارچی و سوارکاری بینظیر است؛ و از همه مهمتر زنی صبور و بااستقامت است که میداند از زندگی چه میخواهد و چه نمیخواهد و بهسمت خواستهاش حرکت میکند. این داستان در واقع برجستهترین داستان عاشقانه و اروتیک ایرانی بهزبان شعر، در ستایش عشق و زن است، اما متأسفانه شاید بشود گفت چون خسرو پادشاه ساسانی زرتشتی است و نظامی این داستان را در زمانی مینویسد که اعراب مسلمان بر ایران سلطنت میکنند و جامعه بسیار مردسالار است، علیرغم اینکه داستان با استقبال خوبی روبرو میشود اما با گذشت زمان، جامعه شخصیت شیرین و خسرو را بسیار کمرنگ و شخصیت فرهاد را پررنگ میکند. ایرانیان همه میدانند که فرهاد چطور مرد، اما تعداد کسانی که از سرنوشت شیرین باخبرند، بسیار کم است.
دلیل دوم اینکه بهنظر من داستان خسرو و شیرین جذابترین و پرکششترین داستان آوانگارد عاشقانهٔ ایران است. شما در این داستان روند بزرگشدن و پختهشدن یک هوس و عشق در نگاه اول و تبدیلش به یک وفاداری عاشقانه را میبینید.
چه شد که سال گذشته تصمیم گرفتید داستان «خسرو و شیرین» نظامی را با عنوان «از هوسنامه تا وفانامه» یکتنه به روی صحنه ببرید؟ چه مدت روی این پروژه کار کردید تا آن را برای اولین اجرا آماده کنید؟ و تاکنون در چه شهرهایی اجرا داشتهاید؟
من از روزی که با نظامی آشنا شدم و داستان پرفرازونشیب خسرو و شیرین را خواندم، با خودم تصمیم گرفتم هر جوری که بلدم و میتوانم هر روز یک ایرانی یا غیرایرانی را به شنوندههای این داستان اضافه و قصهٔ شیرین را برایش تعریف کنم.
بعد از اینکه داستان خسرو و شیرین را در طی سه سال بیوقفه تحقیق و نوشتن و اجرای همزمان در شصت قسمت در پادکست تعریف و تمام کردم و با استقبال بسیار خوب شنوندهها روبهرو شدم، به این نتیجه رسیدم که پادکست بهتنهایی کافی نیست و باید این داستان را روی صحنه هم ببرم و علیرغم اینکه تبدیل این داستان به نمایش کاری نشدنی به نظر میرسید، اما تصمیم گرفتم دل به دریا بزنم و این کار را انجام بدهم.
همین شد که رفتم سراغ نوشتن نسخهٔ نمایشی. از نوشتن نمایشنامه تا رویصحنهبردنش حدود پنج ماه زمان برد. این اولینبار در تاریخادبیات، نمایش و موسیقی ایران است که منظومهٔ ۶٬۵۰۰ بیتی «خسرو و شیرین»، در یک اجرای وفادار به متن، بهصورت کامل و بدون سانسور به روی صحنه میرود و برای من بهعنوان نویسنده خیلی مهم بود که به متن اصلی وفادار بمانم و یک بار این داستان را از اول تا آخر تعریف کنم.
نمایش از «هوسنامه تا وفانامه» برای اولینبار در جشنوارهٔ تیرگان تورنتو ٢۰٢٣ روی صحنه رفت و بعد، اجراهای متعدد و بسیار موفق در کانادا در شهرهای تورنتو، واترلو، مونترآل و اتاوا داشت. همچنین در آمریکا در سه شهر اورنج کانتی، سن دیهگو و لس آنجلس روی صحنه رفتم که آنجا هم با استقبال بسیار خوب تماشاگران همراه شد.
چه کسانی در طرح و اجرای پادکست «چای با بنفشه» و بهویژه نمایش «از هوسنامه تا وفانامه» با شما همکاری دارند؟
در اجرای پادکست من تهیهکننده، نویسنده و گویندهٔ پادکست هستم. مشاور ادبی پادکست، دکتر فرشید ساداتشریفی است، آهنگسازان کورش بابایی و دانیال شیبانی هستند و ادیت و میکس صدا هم با مهلا دیانی است.
و عوامل نمایش «از هوسنامه تا وفانامه» هم (علاوه بر تیم پادکست) این عزیزاناند: مدیر صحنه: کاوه فرهادی؛ مدیر هماهنگی: نسرین خاتم؛ دستیار هماهنگی: دریا امامی؛ طراح صدا و موسیقی: مهرسا رهنما؛ گرافیست: تینا رحیمزاده، و طراح لباس و تاج: نسرین سلحشور.
لطفاً از همکاری دکتر ساداتشریفی در این زمینه و نقش ایشان بیشتر بگویید.
آشنایی با دکتر ساداتشریفی و همکاری با ایشان در واقع یکی از خوشاقبالیهای من در زندگی به حساب میآید. ایشان مشاور ادبی پادکست «چای با بنفشه» هستند. ازجمله اینکه من در پنج سال گذشته برای اینکه مطمئن باشم در خوانش و یا تفسیر ابیات کمترین اشتباهی وجود ندارد، هر اپیزود را بعد از ضبط و آمادهسازی، اول برای ایشان فرستادم که بشنوند. و تا امروز که صد و شانزده قسمت از پادکست منتشر شده، هیچ اپیزودی را من بدون تأیید ایشان منتشر نکردهام. از نکتههای مهم همکاری با دکتر ساداتشریفی این است که در کنار دانش بسیار بالایی که در ادبیات فارسی دارند، برخلاف خیلی از استادان (که با مدرن و امروزی کردن داستانهای کهن مخالفاند) ایشان نهتنها موافقاند بلکه از کسانیاند که به کاربردیکردن ادبیات باور دارند و برایش زحمت بسیار میکشند.
بهعلاوه در نمایش «از هوسنامه تا وفانامه» هم ایشان در کنار خانمها پگاه گنجی و سارا اندرسون ترجمهٔ نمایش به زبان انگلیسی را به عهده داشتهاند که یکی از نقاط قوت نمایش به حساب میآید. در این ترجمه، هم به حفظ شاعرانگی شعرها دقت شده و هم در حفظ شوخیها و انتقال مفهوم زبان روزمره کوشش فراوان بهعمل آمده است.
شما در این اجرای زندهٔ یک ساعت و نیمه، کار دشوار اجرای پانزده نقش مختلف را بر عهده دارید. چقدر این کار را به نقالی سنتی نزدیک میدانید؟
نقالی سنتی، بیشتر پیرامون داستانهای حماسی و پهلوانی است و نقال در نقش راوی، قصهای را به زبان شعر تعریف میکند. نمایش «از هوسنامه تا وفانامه» نه نقالی است، نه شب شعر و نه استندآپکمدی. من باور دارم که ما برای حفظ و نشر فرهنگ و هنر ایران باید جسورانه شیوههای جدید داستانگویی را به کار ببندیم تا مخاطب امروز را به شنیدن داستانهای کهن علاقهمند کنیم. درنتیجه این نمایش یک ساختارشکنی در اجراهای نمایشهای سنتی بر پایهٔ شعر کهن ایرانی به حساب میآید.
واقعیت این است که شما امروز از هرکس دعوت کنید تا با شما به تماشای نمایشی بیاید که قرار است یک نفر در نود دقیقه داستان خسرو و شیرین را تعریف کند، بلافاصله دعوتتان را بهبهانهٔ کسلکنندهبودن رد میکند، اما من در این نمایش با تکیه بر سابقهٔ نویسندگی در پادکست و مشاهدهٔ علاقهٔ شنوندگان به سبک داستانگوییام و همینطور با توجه به سابقهٔ گویندگی و بازیگری در نقشهای کاملاً متفاوت، با تغییر صدا و فیزیک بدنم در پانزده نقش چنان مخاطب را درگیر میکنم که متوجه گذر زمان نمیشود. هر شخصیت این داستان صدای متفاوتی دارد و شکل و نحوهٔ حرکت بدنش با دیگری فرق میکند.
در اجراهایی که تاکنون داشتهاید، بازخورد تماشاگران چه بوده است؟
بسیار عالی و شگفتزده. من همانطور که در پادکست میشنوید، شعر نظامی را لابهلای قصهای که به زبان محاوره تعریف میکنم، میپیچم. در این نمایش هم مخاطب بعد از نود دقیقهٔ نفسگیر که خندیده، گریه کرده، مضطرب و عاشق شده، باورش نمیشود قصهای شنیده که شعرش هزار سال پیش نوشته شده و نود دقیقه به یک نفر گوش کرده و پلک نزده است.
چرا این نمایش محدودیت سنی (۱۶+) دارد؟
نظامی شاعر اروتیک عاشقانههای ایرانی است که تنانگی را با تمام جزئیات، بسیار هوشمندانه بدون پردهدری، بلکه لطیف و شاعرانه چنان تعریف میکند که هوش از سر آدم میبرد. جنبهای که متأسفانه غالباً ازش بیخبرند. شما اگر قرار باشد خسرو و شیرین نظامی را وفادار به متن بدون حذف شخصیتها و بههمان شیرینی که نوشته شده روی صحنه ببرید، چارهای ندارید جز اینکه از لذت تن روی صحنه حرف بزنید. این نمایش صحنههای اروتیکی دارد که من هم مثل نظامی بدون پردهدری اجرایشان میکنم و بینهایت خوشحال میشوم وقتی میبینم بعد از اجرا نوجوانان ۱۷-۱۸ ساله نهتنها با کار ارتباط برقرار کردهاند، بلکه بسیار دوستش داشتهاند.
طبعاً طرح و اجرای چنین کاری بسیار پرهزینه است؛ آیا از حمایتهای دولتی و غیردولتیای هم برخوردار بودهاید؟ اگر افراد یا کسبوکارهایی مایل به حمایت باشند، چه باید بکنند؟
متأسفانه، تا این لحظه پادکست و نمایش هیچکدام از حمایت مالی دولتی برخوردار نبودهاند و تولیدشان با سرمایهٔ شخصی من و همراهی بیچشمداشت تیم برگزارکننده بوده است.
نمایش در بعضی از شهرها حامیان مالی داشته مثلاً برای اجرای ونکوور دو نفر از شنوندههای قدیمی پادکست به نام Condesa Jewelry و Merit Electric لطف کرده و حامیان مالی این نمایش شدهاند.
و جا دارد اضافه کنم که در کنار حمایت مالی، یکی از شیرینترین و آسانترین راههای حمایت از این نمایش خرید بلیت نمایش و معرفیاش به دیگران است.
اگر دوستانی علاقهمند به پشتیبانی از پادکست یا نمایش باشند، میتوانند با آدرس ایمیل زیر با ما تماس بگیرند تا اطلاعات برایشان ارسال شود.
و در آخر، اگر صحبت دیگری با خوانندگان ما دارید، بفرمایید.
پادکست «چای با بنفشه» و نمایش «از هوسنامه تا وفانامه» ادای دین من بهعنوان یک ایرانی مهاجر به فرهنگ و هنر کشوری است که بهقول نظامی برایش: «همه عالم تن است و ایران دل» اما حفظ و نشر فرهنگ و هنر یک ملت کار یک نفر نیست. همت یک ملت را میطلبد. ما ایرانیان با آنچه که میسازیم، ایرانی هستیم. نمایش «از هوسنامه تا وفانامه» نمايشى ساختارشکن و جسورانه است که من در حال حاضر نمیتوانم در ايران روى صحنه ببرم اما بهعنوان یک مهاجر ایرانی امیدوارم از طرف مهاجرانی که سختی مهاجرت را به جان خریدهاند تا فردا بچههایشان آينده روشنتری داشته باشند و هم خودشان و هم بچههایشان سرشان را بالاتر بگيرند و چيزى براى باليدن داشته باشند، مورد استقبال قرار بگیرد. ما ایرانیان مهاجر اگر داستانهای خودمان را بلد نباشیم، لابهلای داستانهای دیگران گم میشویم.
داستان خسرو و شیرین جواهری گرانبها و سرمایهٔ ملی ایرانیان است که در پستوها خاک میخورد. من با اجرای این نمایش از این جواهر گردوغبار گرفته و بر تاجی سوارش کرده و بر سرم گذاشتهام. من با هربار پا روی صحنهگذاشتن و تعریف این داستان، این جواهر را به تماشاگران نشان میدهم و در انتهای نمایش وقتی به مردم تعظیم میکنم، با دیدن برق در چشمهای تکتکشان خیالم راحت میشود که تکهای از این جواهر در قلبشان و تکهای چون تاج برای همیشه بر سرشان خواهد ماند.
با سپاس از وقتی که برای این گفتوگو گذاشتید.